پنج سال پیش، پدر و مادر ژان میشل ژار که مدت‌ها پیش از یک‌دیگر طلاق گرفته بودند، به فاصله‌ی چند ماه درگذشتند، بعد هم مرگ ناشر و دوست نزدیکش اتفاق افتاد. ژار می‌گوید «برایم دوران سختی بود.» او ماه‌ها به مرگ خودش فکر می‌کرد، و بیش از آن، به گذر زمان، به معنای این‌ها برای کسی که تازه شصت سالگی را پشت سر گذاشته.

http://media.boingboing.net/wp-content/uploads/2016/04/1035x581-Jean-Michel-Jarre-Edward-Snowden-video-call-01.jpg

او به کاری نیاز داشت که حواسش را از این موضوعات پرت کند، و به‌این‌ترتیب آهنگساز پیشرو سبک الکترونیک که در سال 1976 با آلبوم اکسیژن الگوی یک نسل از موزیسین‌ها شده بود، دل به دریا زد و پروژه‌ای جدید شروع کرد. می‌خواست بلندپروازانه‌ترین کارش را ارائه دهد.
می‌گوید: «می‌خواستم با کسانی که برایم الهام‌بخش بودند کار کنم. همه‌ی ما درباره‌ی این‌جور آدم‌ها خیال‌پردازی‌هایی می‌کنیم، قهرمان‌هایمان... شما این‌طور نیستید؟ به خاطر همین سراغ وکلا یا مدیربرنامه‌هایشان نرفتم، مستقیم اقدام کردم، خودم و خودشان.»
او برای پیت تاونزند، لوری اندرسون، پرایمال اسکریم، موبی و پیچِز دعوت‌نامه فرستاد. به جان کارپنتر، آهنگسازِ سینما، و لانگ لانگ پیانیست کلاسیک ایمیل داد؛ همین‌طور به گروه دونفره‌ی اِیر فرانسه که در سبک الکترونیک کار می‌کنند، و گروه پرسروصدای بریتانیاییِ فاک باتنز.
ژار با خنده می‌گوید: «همه‌شان قبول کردند! انتظارش را نداشتم. پروژه بزرگ‌تر از آنی شد که فکرش را می‌کردم، و به جای یک آلبوم، دو تا شد.»
اولین محصول این همکاری‌ها سال پیش در آلبوم الکترونیکا 1: ماشین زمان منتشر شد که منتقدان با نقدهای مثبت از آن استقبال کردند. دومی، الکترونیکا 2: قلب هیاهو ماه بعد منتشر خواهد شد. این یکی هم مثل آلبوم قبلی پر از صداهای متنوع و مختلف است. آهنگ «انگلیس آجری»1 که ژار با پت شاپ بویز ساخته، به‌نظر بخشی از آلبوم جدید خود آن‌ها می‌آید؛ آهنگ «سیرک»2 که با سیریِسمو، آهنگساز آلمانی ساخته شده مثل موزیک متن یک برنامه‌ی تلویزیونی ژانت استریت پورتر3 از سال 1987 است؛ و جولیا هولتر قطعه‌ی «این موجودات»4 را به‌طرزی ترسناک مینیمال ساخته، طوری که بیشتر به شبح‌ها می‌آید تا انسان‌ها.
ژار، نشسته در بارِ یک هتل در غرب لندن، در حالی که پیشنهاد نوشیدنی را رد می‌کند و با خلال دندان ویولن می‌زند، می‌گوید: «راستش در آغاز از همکاری با این همه آدم می‌ترسیدم. فکر می‌کردم شاید کار کردن با آدم‌هایی تا این حد متفاوت مثل هانس زیمر، گری نومن و مَسیو اتک سخت باشد. اما این‌طور نبود. در موسیقی الکترونیک روابط حرف اول را می‌زند؛ برای همین اینترنتی کار نکردیم. برای دیدن تک‌تک‌شان سفر کردم ـــ به لندن رفتم، به نیویورک، بریستول، برلین، لُس‌آنجلس. از این‌که این آدم‌ها درها را به رویم باز کرده بودند انگیزه گرفته بودم و حاضر بودم با ریسک‌کردن‌هایشان همراه شوم. مثل این بود که پیش هم‌دیگر لخت شویم، که اصلاً کار ساده‌ای نیست ـــ هست؟»
او تا جایی پیش رفته که در قطعه‌ی «خروج»5 با مشهورترین افشاگر جهان، ادوارد اسنودن، همکاری کرده است. زمانی که ما برای این مصاحبه ملاقات کردیم، این موضوع هنوز به دلایلی نامشخص رازی شدیداً مخفی و تحت محافظت شدید بود. ژار بعد از آن گفته است: «ادوارد بدون شک قهرمان دوران ماست.» «خروج» یک قطعه‌ی تکنو با هیجانی مثل فیلم‌های جیسون بورن است، و اسنودن (خوشبختانه) نه در حال خواندن بلکه در حال صحبت در آهنگ است و از همان حرف‌های جنجالی خودش می‌زند.

http://i.cbc.ca/1.3574663.1462849928!/fileImage/httpImage/image.png_gen/derivatives/16x9_1180/edward-snowden-jean-michel-jarre-song.png

اسنودن درباره‌ی این همکاری گفته است: «همیشه موسیقی الکترونیک برایم تحسین‌برانگیز بوده است.»
ژان میشل ژار در سال 1948 در لیون متولد شد و در آهنگسازی موسیقی تحصیل کرد. بعدها در بیست‌سالگی محض تفریح وارد موسیقی راک شد و مدت کوتاهی چهره‌ی اصلی یک گروه پانک اصیل به‌نام داست‌بینز6 بود. او هیچ‌گاه علاقه‌ی چندانی به خوانندگی نداشته ـــ می‌گوید تنها باری که خوانده از پشت میکروفون تغییر صدا بوده ـــ و هدف اصلی‌اش در موسیقی ساختن پلی بین سبک الکترونیک و پاپ بوده است. او می‌گوید: «اصل، ملودی است؛ اما دنیای آوانگارد هیچ‌گاه برای آن اهمیتی قائل نبوده است.»
آلبوم‌های آغازین او که حاوی آزمایش‌هایش با سینتی‌سایزر بود فروش ناامیدکننده‌ای داشت. این روند در تلاش بعدی‌اش با آلبوم اکسیژنِ سال 1976 تغییر کرد، آلبومی که با حالت مالیخولیایی و افسانه‌وار خاصش بیشتر مخدّرِ آلبوم‌های الکترونیک بود تا اکسیژن‌شان. همه‌ی ناشرهای بزرگ موسیقی، اکسیژن را رد کرده بودند. «آن‌ها می‌گفتند نه تحرکی دارد و نه خواننده‌ای، هر کدام از آهنگ‌ها هم ده دقیقه طول می‌کشد!» این آلبوم که در نهایت توسط یک شرکت مستقل منتشر شد، دوازده میلیون نسخه فروش رفت و از سازنده‌اش یک شخصیت بی‌بدیل در زمینه‌ی موسیقیِ الکترونیک ساخت: یک سوپراستارِ شناخته‌شده. به‌هرحال موفقیت مسیر راحتی ندارد.
«اکسیژن و به دنبال آن ایکوئیناکس در 1978 همه چیز را برای من عوض کردند ـــ از لحاظ مالی، و از لحاظ اجتماعی. کلی دوست جدید پیدا کردم، دوستان قدیمی زیادی را هم از دست دادم. مثل سرگیجه بود، خیلی عجیب‌وغریب بود. و البته، بعد از آن هم کنسرت‌ها شروع شد.»
ژار همیشه شیفته‌ی حالت تئاتری اپرا بود، و وقتی می‌خواست خودش زنده اجرا کند اصرار داشت کاری به همان عظمت انجام دهد. «دو ساعت تماشای یک مرد که پشت سینتی‌سایزر نشسته چندان لطفی ندارد، مگر نه؟ من تحت تأثیر فیلم‌های استنلی کوبریک بودم و در واقع می‌خواستم یک نمایش باشکوه بسازم.»
اجراهای زنده‌ی او، که کم پیش می‌آمد حبس در استادیوم را تحمل کنند، واقعاً همان چیزی بودند که می‌گوید. او اولین هنرمند پاپ غربی بود که بعد از انقلاب چین در آن کشور کنسرت داد. در کنسرت سال 1988 در بندرگاه نوساز لندن، آتش‌بازی‌ای راه انداخت که روی دست مراسم سال نو بلند می‌شد و وقتی در سال 1997 در میدان سرخ مسکو اجرا داشت، سه‌ونیم میلیون نفر به آن‌جا آمدند.
با حسرت آه می‌کشد و می‌گوید: «اجراها روزبه‌روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شدند. مثل این بود که یک‌شبه اینک آخرالزمان را بسازی: فوق‌العاده خسته‌کننده بود. خیلی طول کشید تا بفهمم کمتر، بهتر است.»
ژار امسال در بریتانیا تور برگزار خواهد کرد، و اجراها در فضاهای سرپوشیده و قابل کنترل خواهند بود. می‌گوید: «برایم سخت است، چون کمی از مکان‌های بسته هراس دارم.»
ژان میشل ژار برخلاف هنرمندان الکترونیک که از او تأثیر گرفتند، زندگی‌ای شبیه ستاره‌های راک قدیم داشته است. سه بار ازدواج کرده که معروف‌ترین‌شان ازدواجش با شارلوت رمپلینگِ بازیگر بود (که در 1997 جدا شدند). سه فرزند بزرگ دارد ـــ دو پسر و یک دختر، که به‌ترتیب شعبده‌باز، فیلم‌‍ساز و طراح هنری شده‌اند ـــ و در 67 سالگی قیافه‌اش به آدم‌های پنجاه‌وخرده‌ای‌ساله می‌مانَد. جورج کلونی7 می‌میرد برای این‌که در این سن چنین قیافه‌ای داشته باشد.
او می‌گوید موسیقی زندگی خوبی برایش ساخته، اما خیلی چیزها را هم از او گرفته است.
«به هر کسی که می‌خواهد وارد موسیقی شود می‌گویم اگر هدف‌تان در زندگی خوشبختی است، موسیقی‌دان نشوید. نمی‌خواهم غر بزنم چون می‌دانم که به‌اندازه‌ی کافی مورداحترام هستم، اما کنسرت و موسیقی یک اعتیاد است، یک مخدر قوی. دنبال موسیقی رفتن، آن‌قدر زندگی‌تان را می‌خورَد که جایی برای چیز دیگری باقی نمی‌گذارد. اگر همراهی پیدا کنید که این را درک کند شانس آورده‌اید، اما حتی در آن صورت هم او فقط مدت کوتاهی درک‌تان خواهد کرد و بعدش ـــ خودتان می‌دانید ـــ کار سخت می‌شود.»
آهی دیگر می‌کشد و لحظه‌ای به‌نظر فوق‌العاده مأیوس می‌آید. «از بیرون، زندگی هنرمندها رؤیایی به‌نظر می‌رسد، اما زوایای خیلی تیره‌تری در آن وجود دارد. اهالی موسیقی، موسیقی کار می‌کنند چون تنها کاری است که می‌توانند انجام دهند. فکر می‌کنم من هم همین‌طورم. هیچ کار دیگری نمی‌توانم بکنم.»

منبع: The Independent | ایندیپندنت

ترجمه‌ی پویان حسن‌آبادی


افزوده‌ی مترجم:
ادوارد اسنودن در آهنگ «خروج» می‌گوید:
«تکنولوژی در اصل قرار بود حریم شخصی رو امن‌تر کنه. اما [امروز] مسئله اینه که اطلاعات شخصی ما که تو اینترنت جابه‌جا می‌شه یا تو دستگاه‌های شخصی‌مون ذخیره شده، با نوشته‌های دفترچه خاطرات‌مون  چه فرقی داره؟
می‌دونین، به نظرم گفتن این‌که حریم شخصی مهم نیست چون چیزی برای مخفی کردن نداریم، مثل اینه که بگیم اگه لال شیم مهم نیست، چون حرفی برای گفتن نداریم.
این به یه ساختار پیچیده‌ی اجتماعی برمی‌گرده. حق دادنی نیست، گرفتنیه.
اگه این امروز برای شما اهمیتی نداشته باشه، ممکنه کم‌کم برای کل مردم، کل جامعه بی‌اهمیت بشه، و طرز زندگی تو آینده رو تغییر بده.
اگه خودتون جلوش رو نگیرین، کی باید این کارو بکنه؟»
این آهنگ را می‌توانید از این لینک بشنوید.




1. Brick England
2. Circus
3. Janet Street Porter
4. These Creatures
5. Exit
6. The Dustbins
7. George Clooney